مبارزه زنان افغانستان علیه ظلم و سرکوب طالبان در یکسال گذشته، تنها نیروی بازدارنده علیه رسیدن این گروه به مشروعیت بینالمللی بود. همزمان با یکسالگی این اعتراضها، اتفاقی در همسایگی افغانستان رخ داد و طبل دادخواهی زنان ایران علیه حکومت، با مرگ مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله، نواخته شد. مبارزات آزادیخواهانه در این دو کشور همسایه، با حرکت زنان آغاز شد و هدف کلی آنها آزادی زن و رسیدن به جامعه دموکراتیک است، اما مسیرشان با هم متفاوت است. جایگاهی که معترضان ایران و افغانستان ایستادهاند را میتوان در دو قالب جداگانه تعریف کرد.
مبارزاتی که در این دو کشور همسایه جریان دارند، هرچند از حیث آزادیخواهی و دفاع از حقوق انسانی و در راس بودن زنان مشابه هماند، اما خطوط اساسی کاملا متفاوتی دارند. زنان ایرانی که در ۴۰ سال گذشته از حق تحصیل و کار محروم نبودهاند، اکنون برای آزادیهای مدنیشان میجنگند. این زنان دغدغهشان آزادیهایی است که هماکنون برای زنان افغانستان در اولویت نیست؛ مثل پوشاندن یا نپوشاندن بدن، فعالیت سیاسی و هنری آزادانه، حقوق دگرباشان جنسی و موضوعهایی از این دست.
اما مبارزه زنان افغان علیه طالبان، از «نان، کار، آزادی» شروع شد و هنوز هم با گذشت یکسال در همان نقطه قرار دارد، زیرا در یکسال گذشته زنان افغانستان به نان، تحصیل، کار و آزادی دسترسی نداشتهاند. در افغانستان با ساختار اجتماعی بهشدت مذهبی که بیشتر مردم کمسواد یا بیسوادند، روسری داشتن برای بیشتر زنان عادی است و بجز یک گروه کوچک، اغلب واکنش خاصی به این مورد ندارند. از سوی دیگر، فضا آنقدر خفقانآور است که زنان اول باید برای زنده ماندن، تامین معاش و تحصیل مبارزه کنند و بعد به سراغ آزادیهای دیگر بروند.
برای مثال زنان روز شنبه ۱۰ مهرماه در شهر هرات علیه حملات تروریستی به هزارهها و انفجار آموزشگاه کاج در غرب کابل که سبب کشته شدن حدود ۶۰ دانشآموز هزاره شد، تظاهرات کردند. شعار این تظاهرات توقف نسلکشی بود. این زنان معترض با لباسهای بلند سیاه و صورتهای پوشیده شده به خیابان آمدند، اما فریادشان آزادیخواهانه بود. دختران دانشجو در کابل، بامیان و بلخ نیز علیه نسلکشی هزارهها تجمع اعتراضی برگزار کردند که با سرکوب شدید طالبان به پایان رسید.
از سوی دیگر، شمار زنان معترض افغان کم است و مردان در این اعتراضها زنان را همراهی نمیکنند. درحالیکه در مبارزات ایران، مردان همچون سپر برابر زنان ایستادهاند و با شعار «زن، زندگی، آزادی» از آزادیهای زنان دفاع میکنند. مردان ایرانی با زنان در سوزاندن روسری و رقص در خیابان همراه میشوند و حتی گلوله و باتوم نیروهای سرکوبگر را به جان میخرند. درحالیکه در افغانستان برای حق انسانی تحصیل، کار و کسب درآمد حلال، مردان در کنار زنان قرار ندارند.
البته این بودن و نبودن مردان در کنار زنان میتواند دو دلیل داشته باشد؛ دلیل اول اینکه ساختار جامعه سنتی و شدیدا مردسالار افغانستان هنوز این ظرفیت را ندارد و آماده پذیرفتن زن بهعنوان یک انسان همردیف مرد و درخور آزادیهای مدنی و انسانی نیست. دلیل دوم هم میتواند این مسئله باشد که مردان در افغانستان علیه طالبان آسیبپذیرترند، زیرا اگر مردی در اعتراض خیابانی علیه طالبان شرکت کند، بدون هیچ ملاحظهای بازداشت و شکنجه میشود و شاید حتی کشته شود، اما اغلب نیروهای طالبان در نزدیک شدن به زنان و بازداشت آنان اندکی درنگ میکنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مبارزات آزادیخواهی در ایران، اکنون به یکی از بزرگترین حرکتهای اعتراضی در منطقه تبدیل شده و در سطح جهانی به فراگیری چشمگیری رسیده است و گروههای متعددی از سیاستمداران تا هنرمندان، جریانهای حقوق بشری و فمینیستی، ورزشکاران و حتی گروههای هکری، از معترضان ایرانی حمایت میکنند و شهروندان ایران در خارج از مرزهای این کشور، با راهاندازی اعتراضهای گسترده و مداوم، کشورهای میزبانشان را بهشدت درگیر کردهاند. این گستردگی میدان اعتراض میتواند به این دلیل باشد که در ۴۰ سال گذشته، اختناقی را که امروز مردم افغانستان تجربه میکنند، به اشکال دیگری بر مردم ایران تحمیل شده است و در این مدت شعور و دانش عمومی مردم آرام آرام به جایی رسیده است که دیگر خشمشان در برابر رژیم به یک کارخانه باروت تبدیل و سرانجام منفجر شده است.
مردم ایران آموختهاند که چگونه در اعتراضها دست در دست هم بگذارند و از یکدیگر حمایت کنند، فضاهای ارتباطی امن ایجاد کنند، برای وسعت بخشیدن دامنه اعتراضها تلاش کنند و شبکههای امن برای جهانیکردن اعتراضهایشان بسازند.
اما اعتراضها در افغانستان تنها از یکسال پیش شروع شد و زنانی که دست به این ابتکار زدند، هیچ پشتوانهای حتی در خانوادههایشان ندارند. این زنان برای خود و برای زنان دیگر میجنگند، اما بیشترشان حتی از خانوادههایشان طرد شدهاند، زیرا زن معترض هنوز در قاموس جامعه سنتی افغانستان، به معنی زن بیآبرو است.
زنان معترض افغانستان به دلیل نداشتن تجربه کافی در زمینه اعتراضهای عمومی، هنوز مزایای متحد شدن را نمیدانند و به همین دلیل بیشتر از هفت گروه مختلف اعتراضی در کابل و برخی شهرهای دیگر وجود دارد که هرکدام بهطور جداگانه اقدام میکنند. این زنان همچنین هنوز چگونگی ایجاد راه ارتباطی امن میان معترضان را مشق نکردهاند و به همین دلیل بارها با نفوذ افراد طالبان در گروههایشان به چنگ این گروه افتادهاند، زندانی و شکنجه شدهاند و حتی به قتل رسیدهاند.
همین دلایل سبب شده است که در یک سال گذشته، جریانهای اعتراضی زنان در افغانستان از لحاظ کمی افزایش چشمگیری نداشته باشند و حتی برخی گروهها آرام آرام کوچک و کوچکتر شدهاند. درحالیکه اعتراضهای ایران فقط در ظرف کمتر از دو هفته، از مرزها صدها هزار معترض گذشت و هشتگ این مبارزات در شبکههای اجتماعی مرز صد میلیون را هم گذراند.
به هر حال مبارزاتی که در ایران آغاز شد، تکانهای برای مردم افغانستان نیز بود و مانند یک نیروی محرک عمل کرد. تاثیر آن را در اعتراضهای مردم پس از حمله انتحاری به آموزشگاه کاج شاهد بودیم که شماری از زنان در شهرهای هرات، کابل، بلخ و بامیان برای مبارزه با تروریسم پس از ماهها سکوت به خیابان آمدند و اعتراض کردند. شماری دیگر نیز در شبکههای اجتماعی فعالیت شدید با هشتگ «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» را آغاز کردند.
مبارزات مردم ایران در برابر رژیم سرکوبگر تاکنون برای مردم جهان، بهویژه افغانستان امیدبخش بوده است و اگر این مبارزات به تغییر قابل لمسی در ساختار ایران منجر شود، جرقه امیدی بزرگ برای مبارزه در افغانستان ایجاد خواهد کرد و سبب شور و جنبش بیشتری در معترضان افغان خواهد شد.
البته با نگاهی به نتیجه یک سال مبارزه زنان در افغانستان نیز میتوان گفت که زنان معترض افغان، با وجود تعداد محدود، کمبود تجربه در هماهنگی و تامین امنیت، تمام انرژیشان را صرف کردند تا طالبان را وادار کنند که راه تحصیل را برای زنان بگشاید و نیز اجازه کار و تامین معاش را به آنان بدهد. این مبارزه هرچند تاکنون به نتیجه نهایی نرسیده است، اما دستاورد آن ایجاد یک فضای منتقدانه علیه کنشهای طالبان در سطح جهانی است که سبب شده نگرش منفی جهان در مورد طالبان، برخلاف مواد توافقنامه دوحه، به اثبات برسد.